سفارش تبلیغ
صبا ویژن


نگاه خیس

چقدر کاغذ حرف هایم بزرگ است

نگاه کن

یک سال دل گرفتگی را در آغوش خود گرفته است

یک سال دریا را از گوشه گوشه حرف هایش رود کرده است

و چقدر آرام می کند حرف هایش

گوش کن

دارد درد دل می کند بامن با همدمش

و هیچ وقت نگاه سفیدش سیاه نمی شود

با خط خطی های من

بو کن

بوی بهار به خود گرفته است

و به یادم می آورد بهار سال پیش را که خودش را زیر گام های افکار من

انداخته بود

و یک به یک قلم می زد

خاطرات را ، حرف ها را

لمس کن

کلمه به کلمه ی حرف هایش می لرزد

در این آخر کاری ها سردش شده

خاطرات بیشتر عذابش می دهند 

کاش می توانستم

این چند روز آخر کار را زودتر تمام کنم

تا آرام شود

...

 

 

 


نوشته شده در سه شنبه 92/12/20ساعت 2:53 عصر توسط حسنا هدایتی نظرات ( ) |


قالب برای بلاگ