سفارش تبلیغ
صبا ویژن


نگاه خیس

 

گاه آنقدر دلت می گیرد

که می خواستی دلت دریا بود

هیچ وقت نمی گرفت

آرامش می داد و زلال بود

همه سفره دلشان کنار تو باز می کردند

صفای دل دریایی ات همیشه دوست داشتنی بود

هوا که بارانی می شد قطره قطره دلت باز تر باز تر می شد

نه مثل دل گرفته ی انسان ها تنگ تر و تنگ تر

باران که می چکید

همه هوای دریای دلت را می کردند

دلت آنقدر بزرگ بود

که می توانستی تمام دوست نداشتنی هارا

در دریای دلت نگه داری

و همیشه یاد آوری کنی

برای آدم ها که هر چه ظلم کنی باز هم در دریای دل منی

آنوقت بود که خورشید در تو بود

و شب ها ماه

در دل دریایی ات نقش می گرفت

ولی انگار این روز ها دریای دل همه خشک شده است

و هر چقدر هم که  باران ببارد

دریا نمی شود...

  

 


نوشته شده در جمعه 93/1/15ساعت 6:32 عصر توسط حسنا هدایتی نظرات ( ) |


قالب برای بلاگ